محل تبلیغات شما
دخترک و پسرک قصه ما بلاخره به هم رسیدن با کلی آرزو برای امید و آرزو برا آیندشون نمیگم روزای خوب و قشنگ و پر از عشق نداشتیم چرا اتفاقا داشتیم روزایی که اگه چند ساعت همو نمیدیدم دل تنگ می‌شدیم روزایی که باید چند بار در روز به هم زنگ می‌زدیم و با عشق با هم حرف می‌زدیم روزایی که لحظه شماری میکردم از سرکار بیاد روزایی میپریدم در رو باز میکردم تا خودمو بندازم تو آغوشش روزایی که آره من هیچ وقت به چشم زدن اعتقاد نداشتم ولی دیگه دارم خیلی هم محکم و قاطع

خرید عروسی ولی از نوع غیر معمولش

بله برون و رسیدن دخترک به تنها آرزویش

۷ سال از ۱۸ سالگی گذشته....

روزایی ,هم ,آرزو ,دخترک ,می‌زدیم ,عشق ,روزایی که ,به هم ,میپریدم در ,روزایی میپریدم ,بیاد روزایی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها