چند روزی بیشتر به بله برون نمانده بود سردرگم بودم مردد بودم ولی ته دلم محکم از جواب بله ام بود. تلفن را برداشتم به دوستی زنگ زدم که پدرش بنام بود دوستی که شاید انقدر از مهربانی و خوشبختی پدر مادرش برایم تعریف میکرد که من بیشتر و بیشتر عاشق طلبه سید میشدم. پدر گوشی را گرفت سلام کردم پاسخم داد:علیکم سلام گفت:این دخترک ما خیلی تعریف شما را میکند گفتم :ممنون با خجالت گفتم استخاره میخوام و قضیه طلاق رو براشون گفتم. خرید عروسی ولی از نوع غیر معمولش
بله برون و رسیدن دخترک به تنها آرزویش
۷ سال از ۱۸ سالگی گذشته....
گفتم ,تعریف ,دخترک ,سلام ,پدر ,برون ,بله برون ,علیکم سلام ,داد علیکم ,پاسخم داد ,کردم پاسخم
درباره این سایت